تاریخ انتشار : جمعه 4 اسفند 1402 - 10:30
کد خبر : 4287

در حوالی عشق

در حوالی عشق
...

✍️ دکتر مینا رضایی

“مینای هیچ “

آقای عشق من، برای میلادت چه کنم؟
چه دارم هدیه که تقدیم کنم
من بیچاره، هیچ هیچم،هیچ از خود ندارم که به درگاه تو تقدیم کنم؟
آخر من چه دارم، هر چه دارم از خدای عاشق مهربان تو دارم، از انگشتان تا قلب پنهان، روح نهان همه را از خالق رحمان تو دارم
هر چه دارم از دنیا و نعل دنیا از خدای رحیم پر مهر تو دارم
هر چه از معرفت عشق بصیرت علم و عقل، اگر دارم، از رب الارباب تو دارم
هر چه دارم از خدای دایم الفضل تو دارم، من هیچ از خود ندارم که به تو هدیه کنم
اما آقای من بی نهایت از چشم بصیرت تا عشق و معرفت از تو خواسته دارم
حال که عاشق تویی دست از طلب در پیشگاه تو بر ندارم
هر چه می خواهم همان خواسته ی توست
هر چه میخواهم همان رضای توست
میخواهم تو خوش باشی و نهایت خواسته ی من لبخند توست
تو زبانم را به انچه میخواهی بگردان، این زبان من برای توست
تو چشمانم به آنچه میپسندی بینا کن، چشمان من از نور توست
تو گوشم را به آنچه مصلحت دانی شنوا کن، گوش های من دریچه ی صدای توست
تو قلبم را از آنچه دوس نداری خالی و از آنچه عشق داری پرش کن قلب من خانه ی توست
تو دستانم را به آنچه میدانی پر توان کن، دستان من در خدمت فرمان توست
تو قدم هایم را به هر کجا که حکمت توست روانه کن، پاهای من در راه توست
هر چه میخواهی از سر لطف بده هر آنچه نمی خواهی از سر حکمت نده
من جز صبر و سکوت چیزی ندارم، من جز رضای حق حرفی ندارم
من جز سخن عشق تمنایی ندارم
من هیچ ندارم، همه از توست، من گدای راهم، راهی ندارم
من رهروی عاشق جز با غم انتظار عشقت کاری ندارم
من کسی را محرم ندارم الا الله خود یاری ندارم
باور کن من از خود هیچ ندارم
حال پس چه کنم، چه به درگاه تو هدیه کنم؟!

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.